جهش از ناوبری

دیشب خوابتو دیدم…امروز سرشارم ازت…کاش بیدارم نمی کردی…کاش نگار سر صبح واسه یه لقمه صبحونهِ کمتر و بیشتر جیغ نمی کشید و از دستت فرار نمی کرد و نمی پرید رو سر من تو رختخواب…نمی دونین مگه من خوابِ صبح جمعه رو چقدر دوست دارم…؟ـ

دیشب باهم بودیم…بازی می کردیم، تو نشسته بودی توی بغلم و هی خاطره ها رو از گوشه کنار قلبم بیرون می آوردی…صبح بوی تو بود رو انگشتام، طعم تو بود روی لبام… ـ

حالا که منو بیدار کردین، دو نفری افتادین به جون خونه، دارین خونه رو مرتب که چه عرض کنم! کن فیکون می کنین… ـ

بیان دیدگاه